سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

ای خدا چکار کنم؟

برترین سخن، ذکر خداوند متعال است و اساس حکمت، فرمان برداری اوست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 RSS 

کل بازدید ها :

18276

بازدیدهای امروز :

0

بازدیدهای دیروز :

3


وضعیت من در یاهو

یــــاهـو


درباره من

ای خدا چکار کنم؟
مدیر وبلاگ : سید محمد شهیدی[15]
نویسندگان وبلاگ :
مریم سادات شهید#174 (@)[4]

سحر عبدالهی (@)[0]



لوگوی من

ای خدا چکار کنم؟


 اوقات شرعی


لوگوی دوستان




 لینک دوستان

دلم لاله عاشق
خانه و خانواده
ای جانم به فدایت
عشق ایثاردوستی


اشتراک

 


فهرست موضوعی یادداشت ها

خواص سنگها[4] . ولایت[2] .

نوشته های قبلی

بهار 1385


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

سید محمد شهیدی تاریخ چهارشنبه 85/3/24 ساعت 6:50 عصر

اشک سرخپوست

اشک سرخپوست یا « سنگ غم » خیلی تیره است ولی در عین حال نور را از خود عبور می دهد.
اگر شما تکه کوچکی از آن را جلوی نور نگه دارید می توانید همچون شیشه، طرف دیگر را ببینید.
به هرحال ، اگر شما از سنگ اشک سرخپوست برای جذب احساسات منفی استفاده کنید،
خواهید دید که قسمتی از فضای درونی آن تیره و کدر می شود و گاهی اوقات بعد از برطرف شدن
غم و اندوه ، دوباره شفاف می گردد



سید محمد شهیدی تاریخ چهارشنبه 85/3/24 ساعت 6:50 عصر

سنگ شفاف ( حجرالبرق)

حجرالبرق یا « سنگ رهبری »‌ یک سنگ تقویت کننده و نیرودهنده است که انرژی قلب را احیا می کند و میان انرژیهای زنانه و مردانه در بدن تعادل ایجاد می کند. این سنگ سبز رنگ است و بسیار
دوست داشتنی و محافظ قلب است. بسیاری از بچه هایی که خجالتی ، ترسو و مطیع و سربه زیر هستند، برای بازیابی اعتماد به نفس نیاز به چنین سنگی دارند.

این سنگ به شخص کمک می کند تا فعال باشد و کارش را آنطور که خودش می خواهد شروع کند و خلاصه ابتکار عمل را در دست می گیرد و بچه هایی که دچار تنگی نفس هستند، به سوی این سنگ جذب می شوند زیرا این سنگ ریه ها را باز می کند و باعث می شود احساس سبکی و آرامش کنند



سید محمد شهیدی تاریخ چهارشنبه 85/3/24 ساعت 6:47 عصر

یاقوت ارغوانی

یاقوت ارغوانی یکی از بهترین سنگهای شفابخش است. خاصیت این سنگ عمدتاً به خاطر این است که می تواند هرنوع احساس منفی را از وجود شخص بیرون بکشد و ضمیر او را پاک و شفاف کند.
در مورد کودکان می تواند اضطراب و آشفتگی ناشی از بلوغ، یا هرنوع غم و افسردگی مربوط به شکست تحصیلی، یا شنیدن اخبار ناخوشایند مثل طلاق یا مرگ ، و غیره را در آناه از بین ببرد.
یاقوت ارغوانی در این گونه موارد تمام احساسات منفی را به طرف خود جذب میکند و به کودک
آرامش می بخشد. برای بچه هایی که ناتوانی های گوناگون دارند و یا دچار مشکلات جسمی و روحی هستند چند تکه سنگ یاقوت ارغوانی در اتاق آنها باعث می شود این نیروهای منفی از وجود آنها تخلیه شود و اتاق آنها به یک وضعیت آرام و متعادل برگردد. برای درمان دردهای موضعی،
سنگ یاقوت ارغوانی را به طور مستقیم به مدت 20 دقیقه در روی محل درد یا اطراف آن بگذارید
تا تسکین یابد



سید محمد شهیدی تاریخ جمعه 85/3/19 ساعت 6:26 عصر

 

زنان روبنده‌دار عربستان: خوشبخت‌ترین زنان دنیا هستیم

موج فشارهای خارجی آمریکا نتوانسته زنان عربستانی را به دنبال خود بکشد.

به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب»، «واشنگتن‌پست» در گزارشی می‌نویسد: بیش از پانصد نفر از زنان عربستانی برای شنیدن یک سخنرانی، بعدازظهری را در مرکز «مایمونا»ی ریاض گرد هم آمده بودند.

سخنران که یک زن عرب است، می‌گوید: «چه کسی را دوست داریم؟» زنان با اتحاد جواب دادند: «خداوند». او گفت: پس باید از او اطاعت کنیم.
او از حاضران خواست تا پوشش خود را کامل رعایت کرده و دخترانشان را هم‌ این‌گونه بار بیاورند.

این گروه از زنان عربستانی، بر این باورند که ارزش‌های سنتی این سامان، در حال از بین رفتن بوده و جایگاه خطرناکی را برای زنان ایجاد کرده است.

«
ایساء» یک اینترنت‌نویس جوان می‌گوید: «زنان عربستانی، خوشبخت‌ترین زنان دنیا هستند، چراکه به چهره واقعی و ناب اسلام نزدیک‌ترند. ما ارزش‌های وارداتی غربی را برای تخریب سنن خود نمی‌خواهیم».

تغییراتی که باعث عصبانی شدن ایساء و زنان دیگر شده، به دنبال فشارهای شدیدی است که پس از 11 سپتامبر بر عربستان وارد شد. زمانی که مشخص شد پانزده نفر از نوزده هواپیماربا عربستانی بوده‌اند. نبود آزادی‌های فردی در عربستان (یک پادشاهی واقعی که شکلی بسیار سخت از اسلام را اعمال می‌کند) به عنوان یکی از اساسی‌ترین دلایل این ایدئولوژی افراط‌گرایانه به شمار می‌رفت.

در مدت زمان کوتاهی، پس از این اتفاق، سانسور رسانه‌ها تا حد زیادی از بین رفت و بحث‌هایی که سال‌ها ممنوع بود؛ مانند رانندگی زنان، کار در کنار مردان و... مطرح شد. زنان که تا پیش از این، قشر مخفی جامعه بودند، به تدریج در تلویزیون و رسانه‌ها ظاهر شدند.

امیر‌عبدالله که در آگوست پادشاه عربستان شد، خواستار افزایش شانس‌های کار برای زنان شده و در سفرهایش روزنامه‌نگاران، اساتید و مدیران تجاری زن را با خود همراه کرد.

«
کاندولیزا رایس» و «کارن هیوز» نیز در سال گذشته، طی سفرهای منطقه‌‌ای خود به این مناطق، خواستار حقوق سیاسی گسترده‌تر برای زنان شدند.

اما این فضای جدید، باعث احساس خطر زنانی شده که نسبت به مداخله آمریکا مشکوکند و اعلام کرده‌اند که این تغییرات، باعث تخریب قالب اسلامی کشور خواهد شد. هرچند آمار دقیقی در دست نیست، اما به نظر زنان محافظه‌کار و مذهبی، بخش چشمگیری از جمعیت زنان کشور را تشکیل می‌دهند.

اما به طور کاملا برعکس، روبنده‌های مشکی و ممنوعیت رانندگی زنان توسط بسیاری از زنان عربستانی به عنوان شکلی از حمایت از آنها، مورد استقبال قرار گرفته است.
بسیاری از زنان سلفی عربستانی که چنین اعتقاداتی دارند، از قشر تحصیلکرده هستند. آنان با استفاده از اینترنت و روزنامه‌ها تلاش کرده‌اند تا با این پیشرفت‌های منفی مقابله کنند و در برابر این پرسش که آیا آنان در برابر حقوق زنان مبارزه می‌کنند، می‌گویند: اتفاقا در جهت حفظ حقوق اسلامی زنان است.

اما کار در کنار مردان، داشتن پست‌های رده‌بالا و یا برداشتن روبنده، گزینه‌هایی هستند که زنان عربستانی از آن استقبال نمی‌کنند. مؤسسه Gallup poll، امسال نظرسنجی را در هشت کشور مسلمان انجام داد و به این نتیجه رسید که تنها در عربستان است که بیشتر زنان، مخالف تصدی پست‌های سیاسی هستند.

تابستان گذشته، حدود پانصد زن در نامه‌ای به امیر‌عبدالله از او خواستند تا از غربی کردن کشور جلوگیری کرده و ممنوعیت رانندگی و کار با مردان را برای آنان حفظ کنند.

«
واشنگتن‌پست» در پایان گزارش خود می‌نویسید: هومیدی، یکی از سخنرانان برای انتقاد از کار زنان با مردان مثال بیل کلینتون را مطرح می‌کند که منجر به اتهام روابط او با «مونیکا لوینسکی» شد و رسوایی کم‌سابقه‌ای را برای مرد اول آمریکا به بار آورد.

 



سید محمد شهیدی تاریخ پنج شنبه 85/3/11 ساعت 5:46 عصر

 

پر رفت و آمدترین خانه «محله بنیهاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظهشماری میکردند، و دل خوش میداشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسههای محبت را بر گونههای عطر آگینش نثار گردانند.

ولادت با سعادت

حضرت زینب سلام الله علیها

 مبارک باد

 



سید محمد شهیدی تاریخ چهارشنبه 85/3/10 ساعت 5:35 عصر

عشقت را

 نثار کسی کن که لیاقت آنرا داشته باشد

نه تشنه آن چون هر تشنه ای روزی سیراب میشود



سید محمد شهیدی تاریخ چهارشنبه 85/3/10 ساعت 5:21 عصر

4- خانم عابده نقوی ( پاکستان)

ره یافتگان به حریم امامت و ولایت، پویندگان همیشگی راه ایمان هستند که در سنت تاریخی سلمان واره شان از فراز عقاید و مذاهب مختلف گذشته اند و به مذهب حقه شیعه روی آورده اند. پیکارجویان عرصه اعتقاد و ایمان که اینک شرح پیکارشان را با ما در میان گذاشته اند.

خانم عابده نقوی اهل ایالت لاهور پاکستان، در خانواده ای سنی مذهب رشد کرد. تمایلات پدر وی به مذهب شیعه باعث شناخت بیشتر وی از مذهب شد و سرانجام مذهب شیعه را برگزید. وی در گفت گویی با بخش بین الملل خبرگزاری آینده روشن به بیان سیر شیعه شدن خود پرداخته است که در زیر می خوانید.

لطفا خودتان را باری خوانندگان ما معرفی کنید.
عابده نقوی هستم از کشور پاکستان ایالت لاهور.

دربارۀ وضعیت کشور پاکستان و تعداد مسلمانان آن کشور صحبت بفرمایید؟
کشور پاکستان کشوری به ظاهر،اسلامی هست. اما حدوداً 3 درصد مردم به قوانین اسلام عمل می کنند و اسلام را دوست دارند و آن را می پذیرند. کلاً 70 درصد مسلمان و 10 درصد مسیحی هستند و بین مسلمانان هم چند فرقه داریم مثلاً شیعه، سنی، وهابی؛ غیر از این طالبان هم هستند. بیش ترین فرقه در پاکستان وهابی ها و بعد از آن هم اهل سنت و کم ترین آن ها اهل تشیع هستند.

-
تحصیلاتتان در چه زمینه ای است؟
تحصیلات من در حد دبیرستان بود و قبل از این که به ایران بیایم درس حوزوی خوانده بودم. خانوادۀ ما سنی بوده و من نیز وقتی 6 یا 7 سال داشتم سنی بودم. پدرم کارمند دولت بود. ایشان جایی کار می کردند که اهل تشیع زیاد در آن جا بودند. خیلی از شیعیان تعجب می کردند که پدرم با وجود سید بودن اهل تسنن است و از او سوال می کردند که شما چه طور سید هستی ولی شیعه نیستی. پدرم می گفت سیدها همه سنی هستند و شما شیعه اید چون در شیعه که سید نداریم. وقتی مردم از پدرم سؤال می کردند، چون او با سواد و خانوادۀ ما یک خانوادۀ روحانی بود، با استفاده از دلایلی که خودشان داشتند به آن ها جواب می داد. در آن جا دو سه تا روحانی شیعه بودند و به پدرم کمک می کردند تا به جواب ناقص ندهد. بعد کم کم پدرم به مذهب شیعه مایل شدند. پدربزرگ من روحانی و امام جماعت منطقۀ خودش بود. در خانوادۀ ما رسم بود که چون پدربزرگم امام جماعت است پس پدرم هم باید همین طور می باشد و پدرم و اعلام نکرده بود که شیعه شده است؛ چون اگر اعلام می کرد دچار مشکلاتی می شدمی شد؛ حتی به خانوادهُ ما و به مادرم هم نگفت: وقتی کم کم با خانوادۀ خودش بحث می کرد یعنی با پدر و دوستانش، مردم به پدربزرگم گفتند که پسرت دارد شیعه می شود؛ چرا توجه نمی کنی. پدربزرگم به پدرم گفت که تو داری گمراه می شوی.از کارت باید استعفا کنی. پدرم می گفت که چنین کاری مقدور نیست و بهانه می آورد که نمی خواهم از آن جا بیرون بیایم چون به مذهب اهل بیت گرایش پیدا کرده بود؛ حتی یک دفعه که به سخنرانی شیعه ها رفته بود، پدربزرگم عصابی شده و جلوی ما پنج تا بچه او را کتک زد که چرا سخنرانی شیعه ها را گوش کردی و گفته بود که مگر نمی دانی آنها گمراه هستند. پدرم در جواب هیچ چیز نگفت و بعد اعلام کرد که من شیعه شدم و پدربزرگم ناراحت شد و اصلاً خانۀ ما نمی آمد و می گفت:« من نمی توانم خانۀ شما چیزی بخورم چون ظرف های شما نجس است.» و حتی برادرهایشان هم ناراحت شده بودند یعنی عموی من هم خانۀ ما نمی آمد و در آن روستایی که بودیم مردم هم خیلی ناراحت بودند چون در همه سنی بودند و فقط خانوادۀ ما شیعه شده بود و تا الان هم همه سنی هستند ولی اکنون نسل جوان کم کم پیش پدرم می آیند و بحث و سؤال می کنند و کمی به مذهب تشیع گرایش دارند. بعد وقتی پدرم شیعه شد تمام اهل سنت به پدرم می گفتند که چرا مذهب تشیع را قبول کردی چون شیعه که هیچ چیز ندارد نه قرآن دارد نه نماز و در این مذهب چه دیدی چون در پاکستان شیعیان ما قرآن را قبول ندارند حتی نماز نمی خوانند. پدرم خیلی ناراحت می شد وقتی می دید شیعیان این کارها را نمی کنند. من در آن زمان 10 سال داشتم و کلاس پنجم بودم. پدرم مرا برای حفظ قرآن مدرسهُ وهابی ها گذاشته بود چون قبل از من خواهر بزرگم را برای حفظ قرآن به مدرسهُ شیعه فرستاده بود. متأسفانه دیگر نتوانسته بود مدرسهُ شیعهُ دیگری پیدا کند و مرا بفرستد. خواهرم 15 جزء حفظ کرده بود و من رفتم مدرسهُ وهابی ها قرآن را حفظ کردم.آن ها خیلی خوش حال شدند که بچه شیعه به حوزه آنان رفته و می توانند عقایدش را عوض کنند. خیلی هم سعی کردند اما نتوانستند چون هر پنج شنبه که به خانه می رفتم. پدرم به من چیزی یاد می داد و می گفت که تو فقط برای حفظ قرآن به آن جا رفتهای و اگر آنها چیزی می گویند قبول نکن. حتی در مدرسه ای که بودم اجباری بود که باید نماز آن ها را بخوانم، من هم با آن ها نماز می خواندم. بعد رفتم مدرسه شیعهُ که پدرم پیدا کرده بود و پدر بزرگم برای خواهرم یک مدرسهَ سنی پیدا کرده و گفته بود که باید این جا درس بخواند؛ حتی ازدواجش را هم با یک مرد سنی قرار داد. من که به مدرسهُ شیعه رفته بودم، پدربزرگم ناراحت شده بود که چرا آن جا رفته و به پدرم می گفت که برو او را از آن جا بیاور تا در مدرسه ای که خواهرش رفته، درس بخواند. من در آن جا حدود چهار سال درس خواندم یعنی در حوزهُ پاکستان و تدریس قرآن هم برای حفظ داشتیم و زیاد هم موفق نشدم چون بیش تر گرایش به قرآن شیعیان نداشتند. قرار بود در حوزۀ برزگ منطقه نیاب علی تدریس داشته باشم ولی قبل از آن مرا به ایران فرستادند که کمی بیش تر به روش های قرآنی آشنا شوم و وقتی از این جا بروم می خواهم در اَن جا مکتب قرآن درست کنم.

-
دیدگاهی که مردم نسبت به شیعه دارند؛ حتی شیعیانی که به احکام عمل نمی کنند و این که دیدگاه پدر بزرگ شما نسبت به شیعه چیست و این ها چه قدر به رفتار خود شیعیان و یا به تبلیغات منفی بستگی دارد؟

در پاکستان گروهی داریم به نام ذاکرین و بیش تر شعیعیان این گروه را دوست دارند چرا؟ چون مردم پاکستان همه سواد ندارند و این، هم این ها تبلیغ می کنند، هم موسیقی می نوازند و در مسجدها قرآن می خوانند در مسجدها و جوان ها هم این ها را دوست دارند و حتی پیران هم دوست دارند و یک سری عقاید غلط به مردم یاد می دهند و می گویند نیازی نیست که نماز بخوانیم؛ وقتی علی علیه السلام را دوست داشته باشیم علی علیه السلام خودش روز قیامت به ما پاداش می دهد و به بهشت می رویم
.

-
از خانوادۀ شما چه کسانی شیعه شدند؟

خانوادۀ من غیر از خواهر بزرگ ترم همه شیعه هستند و همه در پاکستان زندگی می کنند
.

-
الان دیدگاه مردم بعد از بازگشت چندین سال به خصوص در منطقه ای که شما زندگی می کنید راجع به شیعه و حتی خانوادۀ شما چیست و آیا همان برخورد قبلی را دارند؟

نه الان ندارند؛ چون دو ت عمو دارم که یکی از آن ها روحانی است و با این که خیلی تعصب دارد، به در مدرسه های شیعیان می رود وبه حرف هایشان گوش می کند و می گوید:« همین طور که ماآدم های بد داریم، آن ها هم بد و خوب دارند» و نمی گوید که تمام شیعه ها این گونه هستند. عموی بزرگم و شوهر خواهرم حتی در ماه محرم و برنامهُ روضه خوانی دارند خیلی خانوادۀ ما خیلی عقایدشان عوض شده. اگرچه نمی گویند که شیعه درست است، قبلاً قبول کرده اند که اهل بیت برحق هستند؛ چون روزی در خانۀ ما خواهرم و عمویم با پدرم بحثی داشتند دربارۀ معاویه و پدرم دلایلی می آورد که معاویه بر حق نیست و می گفت که چرا به او احترام می گذارید، عموم می گفت که من هم دربارۀ معاویه بدگمان شده ام و می دانم که او بر حق نیست. بیش تر جوانان هم به دین گرایش دارند و به حوزه رفته اند و با علما صحبت می کنند
.

-
شما اصلاً چرا شیعه شدید؛ مگر چه چیزی در آن وجود دارد که در اهل تسنن وجود ندارد؟

اگر من در مذهب سنی باقی می ماندم نه دنیا داشتم نه دین و نه آخرت؛ و هیچ چیز نداشتم. الان برای خواهر بزرگم تاسف می خورم. به او می گویم که چرا باید ضرر کنی چون خداوند متعال آدم ها را طبق آیه ای در قرآن هدایت می کند. مادرم می گوید:« من قبلاً دینم مریض بوده و حالا دینم را شناختم و اگر نمی شناختم؛ هیچ چیز نداشتم ولی الان از زندگی لذت می برم و همه چیز دارم و در این دین از همه چیز با خبرم چون هر سیرۀ زندگی اهل بیت را که در زندگی و فعلشان می بینم هم دین هست و هم دنیا و به ما یاد می دهند که در هر کجا چه کار کنیم


-
ویژگی های اهل بیت علیهم السلام چیست؟

مثلاً همین که به مذهب شیعه درآمدم به واسطهُ اهل بیت علیهم السلام آمدم و دیگر مذاهب این را ندارند که این نوع بدبختی برای آن ها است. دیگر این که عصمت و طهارت در هیچ یک از مذاهب دیگر وجود ندارد. این عصمت و طهارت از طرف خداوند است که هیچ کس به آن ها عطا نکرده جزء خداوند؛ چون عصمت اهل بیت علیه السلام همان عصمت پیامبر صلی ا... علیه و آله است و عصمت پیامبر صلی ا... علیه و آله هم از طرف خداوند است و خداوند متعال دربارۀ عصمت و طهارت آن ها طبق آیه ای فرموده انما یرید ا... و هیچ کس نمی توانست مصداق آن را بیاورد. فقط همین اهل بیت علیهم السلام مصداق آن هستند، نه کس دیگر. ولی سنی ها که می گویند عصمت پیامبر فقط منحصر به اهل بیت علیهم السلام نیست و می شود از طریق زن هایشان هم باشد، در جواب باید گفت که این عصمت در اهل بیت علیهم السلام هست، نه کس دیگر؛ چون در هیچ مذهب دیگری این عصمت دیده نمی شود و در جنگ احد و جمل می توان دید که آنها باطل بودند و اهل بیت علیهم السلام برحق؛ پس هیچ کس نمی تواند با اهل بیت علیهم السلام مقایسه شود و یا مذاهب دیگر با مذهب شیعه مقایسه شوند
.

-
در منطقۀ شما عشق به امام حسین و عزاداری که فرمودید چگونه است؟

این عزاداری بیش تر نزد شیعیان است اما از اهل تسنن کسانی که با سواد هستند این عزاداری رابرگزار می کنند، و نه به صورتی که در ایران است. مثلاً آن ها در روز عاشورا که ما محزون هستیم و مصیبت می خوانیم و گریه می کنیم، لباس های نو می پوشند و غذای خوب می پزند و می گویند که امام حسین علیه السلام پیروز شده و این روز روز جشن باید باشد. ما از این کار ناراحت می شویم و می گوییم که درسته حسین علیه السلام به پیروزی رسیده ولی در آن روز که آسمان و زمین، و ملک و ملکوت گریان است چرا این ها خوش حالی می کنند.

 



سید محمد شهیدی تاریخ شنبه 85/3/6 ساعت 11:48 صبح

پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم براى شب عروسى حضرت فاطمه علیهاالسّلام پیراهنى نو تهیه کرده بودند. فقیرى در خانه آمد و گفت: از خانه پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیراهن کهنه‏اى مى‏خواهم. حضرت فاطمه علیهاالسّلام مى‏خواستند پیراهن کهنه شان را به او بدهند، به یاد کلام خداوند افتادند که مى‏فرماید: لن تنالوا ال‏برّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون، پاورقى 1 - آل عمران(2): 92، هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى‏رسید مگر این که از آنچه دوست مى‏دارید (در راه خدا) انفاق کنید - از این رو پیراهن نو را به او دادند.

 پاورقى 2 - فاطمة الزهراء،الرحمانى: 484 حدیث 4 -



سید محمد شهیدی تاریخ جمعه 85/3/5 ساعت 9:48 عصر

می دونی فرق اموزگار با روزگار چیه ؟ اموزگار اول درس می ده بعد امتحان می گیره ولی روزگار اول امتحان می گیره بعد درس می ده



سید محمد شهیدی تاریخ جمعه 85/3/5 ساعت 9:26 عصر

اولین روز مطالب است فعلا تا بعد



<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com